زینب کبری سومین فرزند فاطمه و علی بن ابیطالب است. وی از زنان مقدس نزد شیعیان است و آنها از وی با عنوان حضرت زینب یاد میکنند. زینب خواهر کوچکتر از حسین بن علی، در واقعه کربلا حاضر بود و پس از آن نیز هنگام اسارت، در دفاع از حقانیت برادر خود، همانند علی بن حسین (امام چهارم شیعه) نقشی ویژه داشت.
نام گذاری
طبق روایات شیعه، هنگام تولد زینب، چون محمد در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی در جواب گفت: من بر پدرت سبقت نمیگیرم، صبر میکنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون محمد بازگشت و خبر تولد نوزاد زهرا را از زبان علی شنید گفت: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند درباره آنان تصمیم میگیرد.[نیازمند منبع] بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام میرساند و میگوید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشتهام. آن گاه محمد زینب را گرفت و بوسید و گفت: توصیه میکنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است. [
نیازمند منبع]
ازدواج
زینب پس از آن که به سن ازدواج رسید، به همسری برادرزاده علی(پسرعمویش)، عبدالله جعفر ابوطالب که ۵ سال از او بزرگتر بود درآمد.
زندگی
حضرت زینب در پنجم جمادی الاول سال ۶ (قمری) پس از صلح حدیبیه و ۲ سال بعد از تولد حسین بن علی متولد شد. پس از واقعه کربلا او پس از چند روز توقف در دمشق، همراه سایر زنان و کاروان اسرای کربلا به مدینه بازگشت
.
خطبه در مجلس یزید
زینب پس از حادثه کربلا، وقتی که به همراه سرهای کشته شدگان کربلا به اسارت در مجلس یزید برده شد در حضور یزید سخنرانی مشهور و آتشینی کرد که یکی از مهمترین و موثرترین خطبه های در دفاع از حقانیت حسین بن علی تلقی شده است. زینب دختر علی بن ابی طالب در این مجلس برخاست و گفت: «...ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای؟... زود باشد که به اجداد خود ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی و نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را کردی.... به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را ... ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی ... هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود... روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد."
[۱]
فوت
در واقعه حره در سال ۶۲ (قمری) و یا سال قحطی مدینه، همراه عبدالله بن جعفر که در دمشق زمینهایی داشت به این شهر مهاجرت و در ۱۵ رجب همان سال در همانجا درگذشت.
Normal0falsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SA