خانم هاتفی لطفا یک رزمه ساده از خودتان بیان بفرمائید؟
متولد 1336هستم و دوره بهیاری را در آموزشگاه حضرت زینب گذراندم و در سال 1360دیپلم بهیاری گرفتم .دوران طرحم را در مناطق جنگی و محروم خرم آباد گذراندم واز زمان فتح خرمشهر تا ولفجر دو در بیمارستان سینا ،بین اهواز و آبادان بودم.
ودر سال 1362 در بیمارستان قلب مشغول بکار شدم ومدت 28 سال در بخش آی سی یو اطفال کار کردم سالهای زیادی را با سر پرستا ربسیار خوبم به نام خانم صمدیان گذراندم که خیلی چیزها ازایشان یاد گرفتم و درواقع استاد اصلی من ایشان بودند .
در چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
در سال1358 ازدواج کردم و اولین پسرم در سال 60 بدنیا آمد 40 روزه بود که ما از طرف وزارت بهداشت برای گذراندن طرح به مناطق جنگی ومحروم رفتیم . الان کامبیز لیسانس طراحی کفش داردو در بازار مشغول کار است.
پسر دومم کورش متولد 63 می باشد لیسانس کامپیوتر دارد خبرنگار مجلات مختلفی مثل مجله صنعت و برند می باشد و پسر سومم کامیار 19 ساله است و آماده برای سربازی است.
بجز بیمارستان قلب در سازمان دیگری هم فعالیت داشته اید ؟
من از 8سالگی درتیم شنایی ایران بودم و دربازیهای آسیایی که در ایران بر گزار شد من در تیم ملی شنای بانوان ایران شرکت کردم که متاسفانه مقام نیاوردم .بعد از انقلاب در استخر امجدیه دوره نجات غریق درجه دو را گذراندم ودر سال 64 در استخر حجاب مدرک مربیگری درجه دو و سه و سال بعد از آن درجه یک گرفتم و همچنین در سال 65 مدرک نجات غریق درجه یک گرفتم و در هتل استقلال بعنوان ناجی و مربی مشغول بکار شدم وبعد ازآن در استخر هایی مثل حجاب ،پیام ،انقلاب ،قصر موج بصورت مدام در زمستان و تابستان مشغول آموزش و کار بودم..
خانم هاتفی یک خاطره خوشایند از سالها تلاش در این مرکز بفرمائید؟
زمان جنگ بود ما تازه از جبهه آمده بودیم و من تازه مشغول بکار شده بودم بیمارستان در حال آماده باش بود ومن یک هفته شبانه روز در بیمارستان بودم (بچه هایم را پیش مادر و خواهرم گذاشته بودم )شرایط سختی بود، برق قطع شده بود ه و ما باید بیماران را به پناهگاه که د ر زیر زمین بود می بردیم بعلت قطع برق و آسانسور مجبور بودیم از پله ها استفاده کنیم یکی دستگاه می برد، یکی کپسول اکسیژ ن را می برد و من بیماران اطفال را بغل می کردم و به پناهگاه می بردم شرایط وموقعیت خیلی سخت بود .اما همکاری و اتحاد و از خود گذشتگی پرسنل خوشایند بود.
از دیگر خاطرات خوبمم مسابقاتی است که در آنها اول شدم و مقام آوردم.
ازبیمارانی که با آن موقعیت و شرایط عمل و پرستاری می شدند کسی زنده ماند؟
بله همه بیماران زنده ماندند و دقیقا دختر بچه ای رایادم می آید که اهل شهسوار بود و در آن روزهای سخت عمل شد و تا مدتها بعد هم برای چک آپ به بیمارستان می آمد و به ما سر می زد و حتی مرا برای عروسی اش دعوت کرد .
یک خاطره تلخ برایمان تعریف کنید؟
دختر چهار ساله ای اهل مشهد بود دکتر گیوتاج اوراعمل کرده بود بعد از دو روز از دستگاه تنفسی جدا شدو رو به بهبود ی رفت ولی همان شب هنگامی که به بیمار شام می دادم ،ارست کرد و بعد از CPRطولانی دو باره بیمار به دستگاه وصل شد . بعد از چهاروپنج روزکه بهتر شد ازدستگاه جدا شد به من گفت خاله من موقعی که حالم بد شده بود تو رو میدیدم، که دو زانو روی تخت من نشسته بودی و دستهایت توی قفسه سینه من بود ومی گفتی دکتر مریض برمی گرده .خاله CPRیعنی چی ؟چرا اون موقع همه می دویدند؟
از زندگی تان راضی هستید؟
خیلی زیاد . ازشوهرم راضی هستم خیلی خوب مرا درک می کند زندگی سختی را با هم تجربه کردیم مخصوصا زمانی که هر دو باهم جبهه بودیم و من بچه کوچک داشتم و ما قدر همدیگر را خوب می دانیم .
آیا در مراسم نیمه شعبان که تجلیل از بازنشسته گان نیز بود شرکت کردید؟
بله خیلی خوب بود، دستتان درد نکند من هیچو قت در مراسم ها شرکت نکرده بودم چون شیفت بودم ولی ایند فعه را با خیال راحت در مراسم شرکت کردم و همین جا از دکتر جلالی و آقای احمدی و بقیه دست اندرکاران تشکر می کنم .
چه برنامه ای برای دوران بازنشستگی خود دارید؟
من دو ماه است که باز نشسته شدم و تصمیم دارم به حرفه هنری خودم بافندگی و گل دوزی و قلاب بافی ادامه دهم و در آینده نزدیک شو بافتنی خواهم گذاشت و از کارهای هنری خودم نمایشگاه می گذارم . من هنوزبصورت خصوصی آموزش شنا می دهم و هم اکنون نیز مشغول آموزش پیانو نزد استاد گرامی آقای فردوسی می باشم .
چه پیغامی برای پرسنل و همکاران دارید؟
من به عنوان یک پرسنل بازنشسته پیشنهادم این است که پرسنل با خلوص نیت و با وجدان پاک و احساس مسئولیت زیاد در مقابل بیماران قرار بگیرندو نگذارند که بی حوصله گی خللی در کارشان بوجود آورد.
گزارشگر :معصومه قدیری
عکس :معصومه قدیری